فرشیدرضااهرابی

ساخت وبلاگ
اشاره به مفاد كلى سوره مباركه طور و بيان مقصود از (طور)بيان آياتغـرض ايـن سـوره تـهـديد و انذار كسانى است كه هر آيتى را تكذيب نموده و همواره با حق عـنـاد مـى ورزنـد. مـى خواهد اينگونه كفار را به عذابى كه براى روز قيامتشان آماده كرده بـيم دهد و به همين منظور با سوگندهايى غليظ، از وقوع چنين عذابى و تحقق آن در قيامت خـبر مى دهد و مى فرمايد: عذاب آن روز، ايشان را رها نخواهد كرد تا بر آنان واقع شود، و هيچ گريزى از آن ندارند.سـپـس پـاره اى از صـفات آن عذاب و آن ويل را كه عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بيان مى كند، و در مقابل، قسمتى از نعمتهاى اهل نعيم آن روز را كه همان متقين هستند شرح مى دهد، هـمـانـهـايـى كـه در دنـيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار مى كردند، و خدا را به ايمان مى خواندند، و به يكتايى مى ستودند.و آنـگـاه شـروع مـى كـنـد بـه تـوبـيـخ مـكـذبـيـن، كـه نـسـبـتـهـاى نـاروايـى بـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلم) و بـه قـرآن و ديـن حـقـى كـه بـر آن جـنـاب نازل شده مى دادند.و در پـايـان، سـوره را بـا تـكـرار هـمـان تـهـديـدهـا خـتـم نـمـوده، رسـول گـرامـى خود را دستور مى دهد به اين كه پروردگار خود را تسبيح گويد. و اين سوره شهادت سياق آياتش، در مكّه نازل شده است.و الطوربـعـضـى از مـفسرين گفته اند: (طور) به معناى مطلق كوه است، و هر كوهى را طور مى گويند، و ليكن است عمالش در آن كوهى كه موسى (عليه السلام) با خداى تعالى سخن گفت غلبه يافته، و در آيه مورد بحث هم مناسبتر آن است كه همان كوه منظور باشد، چون سـوگـنـد هـمواره به چيزى مى خورند نوعى قداست داشته باشد، و از ميان كوهها اين كوه اسـت خداى تعالى مقدسش دانسته، و پر بركتش ساخته است، همچنان كه در آيه (و طور سينين ) نيز به آ فرشیدرضااهرابی...
ما را در سایت فرشیدرضااهرابی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2farshidrezaahrabi6 بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1402 ساعت: 23:50

نفى عذرها و دستاويزهاى تكذيب كنندگانبيان آياتبـعـد از آنكه از عذاب روز قيامت خبر داد كه به زودى تكذيب كنندگان آيات خداى را خواهد گرفت، در حـالى كـه مـردم متقى در بهشتها با چشمى روشن و دلى خرسند قرار دارند، اينك در اين آيات به رسول گراميش دستور مى دهد دعوت خود را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نـسـازد، و اشـاره مـى كـنـد بـه ايـن آن جناب صلاحيت اقامه دعوت حقه را دارد، و اين تكذيب كنندگان در تكذيب او و رد دعوتش هيچ عذرى ندارند. و آنچه را كه عذر براى آنان تصور مـى شـود هـمـه را نـفى كرده. و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آنها مربوط به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، كه اگر موجه باشد معنايش اين است كه : آن جـنـاب صـلاحـيـت بـراى پـيـروى نـدارد، عـذرهـايـى اسـت كـه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند، مانند اين كه آن جناب كاهن، يا جن زده يا شاعر و يا دروغ پرداز بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آنـهـا مـربـوط بـه خـود تـكـذيـب كـنـنـدگـان اسـت، مـثـل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عـقـلشـان حـكـم كـنـد بـه ايـن كـه بـايـد دعـوت آن جـنـاب را تـكـذيـب كـنـنـد، و از ايـن قـبـيـل عـذرهـايـى ديـگـر، و آيـات مورد بحث علاوه بر رد اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.فذكر فما انت بنعمه ربك بكاهن و لا مجنونايـن آيـه نـتيجه اى است كه از اخبار موكد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت، و از اين كه فرموده بود متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كاميابند، گرفته مى شود.پـس ايـن آيـه شـريـفـه در مـعـنـاى ايـن اسـت كـه گـفـتـه شـود: حـال كـه آن اخـبار حق است، پس تو به كار تذكر دادن خود ب فرشیدرضااهرابی...
ما را در سایت فرشیدرضااهرابی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2farshidrezaahrabi6 بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1402 ساعت: 23:50

بيان آياتايـن آيـات، سـوره را خـتـم مـى كـنـد، و در آن رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم) رادستور مى دهد كه مكذبين را به حال خودشان واگذارد و متعرض ايشان نشود،و در بـرابـر حـكـم پـروردگـار خـود صـبـر كـنـد و او را بـا حـمد تسبيح گويد. و در عين حـال در بـيـن اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست، و در اين آيات، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران .فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقونكـلمـه (ذرهـم ) امـر اسـت، و مـعـنـاى (اتـركـهـم ) را مـى دهـد، يـعـنـى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امـر و نـهـى و جـحـد و نـفـى و اسـتـفـهـام و اسـم فـاعـل و اسـم مـفـعـول - تـنـهـا مـضـارع و امـر دارد، و بـقـيـه را نـدارد، و كـلمـه (يـصـعـقـون )، مجهول مضارع از مصدر (اصعاق ) به معناى ميراندن است.بـعـضـى هـم گـفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى (صعق ) نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است.توضيحى دربــاره تـهـديـد مـكـذبين در آيه :(فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقون)خـداى سـبـحـان بـعـد از آنكه مكذبين دعوتش را به عذابى واقع و بدون شك انذار كرد، و تـمـامى عذرهايى كه مى آورند و يا ممكن بود آنها را بهانه قرار دهند رد نمود، و نيز بعد از آنـكـه بـه رسـول گـرامـيـش فـرمـود: ايـنـان در اصـرار بـر بـاطـل بـه حـدى رسيده اند كه اگر آيت حق را به چشم ببينند باز هم مى كنند، اينك در اين آيـه بـه آن جـنـاب دسـتـور مـى دهـد رهـايـشـان كـنـد و بـه حـال خـودشـان وابـگـذارد، و ايـن خـود بـه طور كنايه تهدي فرشیدرضااهرابی...
ما را در سایت فرشیدرضااهرابی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2farshidrezaahrabi6 بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1402 ساعت: 23:50